شمشیری که بر گلوی تو آمد...
هرچیز و همه چیز را در کائنات...
به دوپاره کرد:
هرچه در سوی تو، حسینی شد ...
ودیگر سو،یزیدی...
اینک ماییم و سنگ ها ...
ماییم و آب ها ...
درختان ، کوهساران، جویباران، بیشه زاران
که برخی یزیدی
وگر نه حسینی اند...
خونی که از گلوی تو تراوید...
همه چیز و هرچیز را در کائنات
دوپاره کرد...
در رنگ!
اینک هرچیز یا سرخ است
یا حسینی نیست...